حس شیرین
سلام به کوچولوی عزیزم
امروز چه طوری مامانی؟می بینم که همچنان دلت وسه مامانت نمی سوزه و تا می تونی منو اذیت می کنی البته تجربه این حس برای منو بابات شیرینه ولی می دونم این روزها به بابات خیلی فشار میاد چون هم کارش زیاده هم وقتی میاد خونه باید مواظب منو تو باشد ان شالله خدا کمکش کنه.
فردا اولین عید فطری هست که منو بابا تو رو داریم البته فعلا که ندیدیمت ولی فکر کنم خیلی شیطون باشی ان شالله اگه همه چیز به خوبی پیش بره سال دیگه این موقع حدودا پنج ماهته چه جالبه نه؟
راستی قراره بابایی سونوگرافیهاتو برامون اسکن کنه تا من برات بذارم اینجا تا یادت باشه چقدر کوچولو بودی عزیزم.
می دونی چی دوست دارم؟هم منو هم بابایی منتظر اینیم که اولین تکونهاتو حس کنیم البته الان خیلی زوده تو تازه وارد سومین ماه زندگیت تو شکم مامانت شدی و من فکر کنم در بهترین حالت اقلا دو ماه دیگه بشه اولین تکونهاتو حس کنم ولی دوست دارم هر چه زودتر این اتفاق بیافته تا بهتر بتونم درکت کنم.
یکی دو هفته دیگه باید برم سونوگرافی هفته ده تا دوازده رو انجام بدم شاید اون موقع بتونم ببینمت و صدای قلبت رو بشنوم ولی راستش یه کمی می ترسم از اینکه باور کنم یکی دیگه توی وجودم داره رشد می کنه ولی باید با این احساسات کنار بیام بهت قول می دوم برات مامان خوبی باشم.بابایی هم همه سعیشو داره می کنه تا منو آروم کنه و بهم قول داده که همه جوره کمکم کنه تا بتونیم ان شالله به بهترین نحو بزرگت کنیم .نمی دونی واسه دیدنت چقدر مشتاقیم.
عزیزم کاشکی زودتر به سلامتی دنیا بیایی تا بتونی تنهاییهای منو پر کنی متاسفانه از فامیل و خانواده خیلی دورم و وقتی که بابا سرکاره من خیلی تنهام تو قراره بیایی تا من دیگه حس غریبی نکنم.
اینو یادت باشه که ما تموم تلاشمون رو می کنیم تا وقتی به امید خدا وارد این دنیا بشی همه چیز برات اماده باشه تو هم قول بده که نی نی غرغرویی نباشی تا من بتونم تو تنهایی بزرگت کنم .
گلم ،منو بابا خیلی دوستت د اریم و منتظر اومدنت هستیم کاشکی اینجا بودی تا لپای برگ گلتو غرق برسه می کردم.
مواظب خودت باش عزیز دلم